به گزارش خبرگزاری حوزه از اصفهان، نشست علمی «تحقیق معیار؛ با مطالعۀ موردی کتابِ درآمدی بر شناخت دین و فرهنگ زردشتی» همراه با رونمایی کتاب از سوی پژوهشکده الهیات و خانواده وابسته به دفتر اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان برگزار شد.
نخستین سخنران این نشست، محمد اسفندیاری، تاریخپژوه و کتابشناس، اظهار کرد: در همه ادیان و در همه شاخههای علوم انسانی، مسائل اختلافی بسیار زیاد است. در مواجهه با این اختلافات، دو دسته افراد وجود دارند: دسته اول، دغدغه حقیقت ندارند. این گروه در مواجهه با مسائل علمیِ اختلافی به دنبال مشهورات، مقبولات یا پیشفرضهای خود میروند یا به داوریهای دمدستی بسنده میکنند. اغلب کتابهایی که وجود دارد را نیز همین مؤلفان نوشتهاند.
وی ادامه داد: دسته دیگر، افراد حقیقتطلب محسوب میشوند و در مواجهه با مسائل علمیِ اختلافی، توقف میکنند و از خود میپرسند واقع و نفسالامر چیست. به علاوه، پیشفرضهای خود را کنار میگذارند و تحت تأثیر شخصیتها قرار نمیگیرند. به نظرم، گروه دوم در اقلیت هستند.
ارتباط حقیقتطلبی با اخلاق
اسفندیاری با بیان اینکه تحقیق یعنی حقیقتطلبی، گفت: حقیقتطلبی، نخستین وظیفه اهل علم به شمار میرود. ما باید این انگیزه و روح حقیقتطلبی را در خود و جامعه ایجاد و تقویت کنیم. برای این کار، نخست باید بدانیم ما در دنیای اختلافات به سر میبریم. پس مسائل را سرسری نگیریم. دوم اینکه هدف از کاری که میکنیم، باید تحقیق باشد و نه تألیف. اکثر کتابها، نه مسئلهای را حل و نه مشکلی را برطرف کرده است. سوم اینکه حقیقت مانند خورشید در میان آسمان نیست. ما خیال میکنیم، حقیقت روشن است. من نه قائل به نظریه ناآشکارگی حقیقت و نه صددرصد قائل به نظریه تقرب به حقیقت هستم. حقیقت یک مقوله دشواریاب محسوب میشود. همانطور که امیرالمؤمنین(ع) در نامه ۵۳ نهجالبلاغه به این موضوع اشاره کرده است.
وی ادامه داد: حقیقت، چون گوهری در صدف به شمار میرود. صدف هم در قعر دریا افتاده است. برخی در ساحل دریا با ماسهها سرگرم هستند؛ کنایه از نویسندگانی که در کتاب با واژگان بازی میکنند. برخی به دریا میزنند، اما در سطح دریا غوطهور هستند و فقط معدودی در دریا غرق میشوند تا صدف را بیابند و گوهر را دریابند.
این نویسنده، حقیقتطلبی را یک ویژگی اخلاقی دانست و بیان کرد: حقیقتطلبی بیشتر به اخلاقی بودن انسان ارتباط دارد تا به علم انسان. ممکن است کسی خیلی عالِم باشد، اما حقیقتطلب نباشد و در کارهای خود خوشآمد و ناخوشآمد خود را بنویسد. ضرورت حقیقت طلبی باید در کانون توجه ما باشد.
شروط رسیدن به حقیقت در تحقیق
اسفندیاری، رسیدن به حقیقت در تحقیق را در گرو چند شرط دانست و افزود: شرط اول، این است که محقق باید خود را از تمام تعلقات، تعینات و عنوانها آزاد کند و بگوید من مسئول فرایند تحقیق و نه فرآورده هستم. پس روش من باید درست باشد و حقیقت را بر مصلحت ترجیح دهم. در تحقیق، ما بر سر دوراهیهایی چون حقیقت و منفعت، حقیقت و شهرت، حقیقت و سیاست، حقیقت و عقیدت، حقیقت و عنادیت و نیز تعارض حقیقت و حقانیت خودمان قرار میگیریم. منفعت، شهرت، سیاست، عقیدت و عنادیت، همه، زیرمجموعه مصلحت هستند و همه را باید قربانی حقیقت کنیم.
اسفندیاری گفت: کلام امیرالمؤمنین (ع) مبنی بر «اَلْحَقُّ اَحَقُّ اَنْ یُتَّبَع» باید شعار ما باشد. این کلمه در قرآن در بافت و معنایی دیگر آمده است، آنجا که میفرماید: «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَی». کِندی و ملاصدرا در اسفار هم به همین تعابیر اشاره کردند.
این تاریخنگار کفایت اطلاعات را شرط دوم دانست و اذعان کرد: ما در هر موضوعی که میخواهیم تحقیق کنیم، نخست باید کتابشناسی آن موضوع را فراهم کنیم و همه منابع را خوب ببینیم. بسیاری از اختلافاتی که ما با سایر افراد داریم، ناشی از اختلاف دیدگاه نیست. بلکه ناشی از اختلاف اطلاعات است. پس بسیاری از چیزهایی که ما در دنیا رد میکنیم، ناشی از فقدان یا کمبود اطلاعات است.
وی با بیان اینکه گاهی هم دچار اضافهبار اطلاعاتی میشویم، افزود: این اضافهبار اطلاعاتی مانع تحلیل، خلاقیت و زایندگی میشود، اما نباید از انفجار اطلاعات بهراسیم و به تعبیر امیرالمؤمنین(ع): «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا؛ (ای کمیل بنزیاد) این قلبها بسان ظرفهایی هستند که بهترین آنها، فراگیرترین آنهاست.»
اسفندیاری بدترین توَهّم در تحقیق را توهم کفایت اطلاعات معرفی کرد و گفت: اطلاعات ما باید از منابع متعارض باشد. در بحثهای علمی برای هر مدعا باید دلایل معارض را هم یافت و تنها به دنبال دلایل مؤید نبود. در غیر این صورت دچار سوگیری تأیید میشویم. هر چقدر در موضوعی بیشتر اختلاف وجود داشته باشد، احتمال کشف حقیقت بیشتر است.
وی ادامه داد: شرط سوم این است که برخورد دوگانه با اطلاعات و دلایل نداشته باشیم و با یک استاندارد و معیار حرکت کنیم. فرض کنید برای یک مدعایی مانند موضوع «علم امام» یک دسته دلایل میگوید علم امام نامحدود و یک دسته میگوید علم امام محدود است. من اول باید به کفایت اطلاعات برسم و در مرحله بعد نباید برخورد دوگانه با روایات داشته باشم. اگر آن دسته روایات را سختگیرانه بررسی میکنم، دسته دیگر را هم به همین نحو مورد بررسی قرار دهم. اگر دلایل این طرف را حمل به صحت میکنم، دلایل آن طرف را هم حمل به صحت کنم. بسیاری از محققان، استاندارد دوگانه در مواجهه با آرای مخالف دارند.
این پژوهشگر بیان کرد: در آغاز صحبتم، عرض کردم که حقیقتطلبی یک ویژگی اخلاقی است و شاهدش همین مطلبی است که اکنون بیان شد. انصافاً کتاب آقای جهانبخش، کتابی فوقالعاده ارزنده، آموزنده و سرشار از دادههای علمی محسوب میشود. بیش از یکصد صفحه فهرست منابع دارد. نثر این اثر خیلی خوب و فاخر است و آشکار است که نثر آقای جهانبخش است. همین موضوع البته اشکال کار نیز به شمار میرود؛ چراکه نثر یک اثر علمی باید مطابق با نثر معیار باشد؛ طوری که نویسنده در کتاب دیده نشود.
خواندنیترین کتاب در حوزه دین زردشتی
سپس سید سعیدرضا منتظری، دینپژوه و دانشیار دانشگاه تهران، با اشاره به رویکرد کلی نویسنده دربارۀ کتاب «درآمدی بر شناخت دین و فرهنگ زردشتی» اظهار کرد: من این اثر را یکی از خواندنیترین و بهترین کتابها در حوزه تألیف فرهنگ، زبان، دین و عقاید باستان و خصوصاً دین زردشتی میدانم.
وی دربارۀ مزایای این اثر گفت: تتبُّع بسیار عالی نویسنده، روحیه حقیقتطلبی، بررسی منابع گوناگون و حتی دروندینی، دقت و روحیه علمی نویسنده، قلم و نثر فاخر وی، پرسشمحوری و مسئلهمحوری که در زمینه مطالعات دین زردشتی مغفول مانده است، استفاده از منابع متعدد و امانتداری در پژوهش، از مزایای این اثر محسوب میشوند.
این پژوهشگر ادامه داد: بعد از کتاب «مزدیسنا و ادب پارسی»، نوشتۀ دکتر محمد معین، اثری که به طور کامل مباحث دینی زردشتی را در حوزه ادب فارسی مطرح کند یا دغدغه آن را داشته باشد، نداشتیم. نویسنده این اثر بهخوبی از لابهلای متون فارسی، مباحث دینی زردشتی را بیرون کشیده و فاصله و خلأی را که بعد از دکتر معین تاکنون ایجاد شده بود، پر کرده است.
وی با تأکید بر جایگاه والای این کتاب بیان کرد: نکتهای که دربارۀ جلد یکم این کتاب وجود دارد، این است که در آن ارجاعاتی به برخی از نویسندگان صورت گرفته است که در حدود شصت سال پیش تألیف داشتند؛ در حالی که تحقیقات جدیدتری انجام گرفته که متناسب با مباحث روز و زبانشناسی تاریخی است و میشد به این منابع هم ارجاع داد.
منتظری افزود: نویسنده بر نوع نگارش زبان، اعرابگذاری یا صحت واژگان تأکید داشته است؛ اما خوب بود که تأملی هم بر آوانگاری واژگان تخصصی انجام میشد. همچنین برخی از آوانگاریهای واژگان اوستایی به فارسی نوشته شدهاند که متن را ثقیل کرده است. دقت نظر بر بحث یکسانانگاری برخی از واژگان بهعلاوۀ بحث شمارهگذاری مباحث هم به بیکموکاست شدن این اثر کمک خواهد کرد.
فضیلت باستانگرایی
در ادامه این نشست، جویا جهانبخش، پژوهشگر پژوهشکده الهیات و خانواده و نویسنده کتاب «درآمدی بر شناخت دین و فرهنگ زردشتی» اظهار کرد: این کتاب، بیگمان خوشایند دو گروه نیست: اول کسانی که دوست دارند فرّ فروغ فرهنگ ایرانی نادیده انگاشته شود و دوم آنان که دوست دارند همهچیز فرهنگ ایرانی را به سود آیین زردشتی مصادره کنند. به گمان من این گروه، بیشتر طرّاران و دکّانداران و نه دانشیان هستند.
وی ادامه داد: اگر رویکرد جدلی در دفتر دوم این اثر یافتم به همین دلیل است. حق ایران باستان به طور عام و آیین زردشتی به طور خاص در بسیاری از نوشتارهای روزگار ما گزارده نمیشود. باور راسخ من این است که شکوه ایران پس از اسلام، فرضیه پیش از اسلامی دارد. در ایران پیش از اسلام، آن ظلمتکده خرافی وجود نداشت که اگر بود، هیچگاه در پی آن، درخشش پس از اسلامی پدید نمیآمد. آیا ممکن است از یک زمین خشک و برهوت فرهنگی و مردمانی که فاقد انگیزه فرهنگی و اهلیت علمی هستند، چنین دانشمندانی برخیزند؟ پس سر و کار اسلام با یک ملت بزرگ، فرهنگ عظیم و زمینه مناسب افتاده است که این همه مفسر، راوی شعر عرب و... سربرآوردند.
جهانبخش با بیان اینکه شاهنامه فردوسی نمودار و مفصلترین کتاب معرف فرهنگ ایران باستانی ماست، خاطرنشان کرد: این اثر از دل یک فرهنگ عظیم به درآمده است و نه یک ظلمتکده. این تمدن درخشان پس از اسلام که به قول ابنخلدون «بیشترین حاملان علوم اسلامی، ایرانیان بودهاند»، متکی بر آن پشتوانه عظیم و زمینه حاصلخیز است. پس در فرهنگی که شعار آن «اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک» باشد، زمینه درخوری وجود دارد که بذرهای نیکی و نیکمنشی را بپرورد و نتیجه این بذرهای نیکمنشی، سعدی، مولانا، حافظ و... شده است.
عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی و نخبۀ ادبی کشور ادامه داد: همانگونه که یک مسلمان هستم و عمرم را در طلب علوم دینی گذراندهام، با کمال افتخار، باستانگرا هم هستم. باستانگرایی در روزگار ما به دشنام بدل شده است و اگر این کتاب، یک تفاوت با برخی دیگر از کتابهایی که در حیطه زردشتیگری به قلم مبلغان اسلامی نوشته میشوند داشته باشد، دفاع از باستانگرایی است. اگر شعار دوره باستانگرایی ما فضیلت است، چرا من باستانگرا نباشم؟
جهانبخش با اشاره به اینکه در جلد دوم کتاب به مقابله با باستانگرایی افراطی پرداخته است، گفت: همینطور من بیش از زردشتیان از زردشت دفاع کردهام. من در این کتاب به هدفم دست یافتم و کامیاب شدم. کتاب من، کتابی پژوهشی نیست و بهنوعی گردآوری دادهها و ارائه تقریری جدید، مناسب خواننده مسلمان است. پرسشهای من معطوف به میراث ایرانی و به ویژه میراث زردشتی بود و به این مسائل اندیشیدم. این دفتر خالی از لغزش نیست. همان طور که دوستان گفتند، نثر باید محرّرانهتر باشد. نقصان تتبع نیز در کتاب وجود دارد.
این نویسنده در پایان اذعان کرد: برخی میگویند که من بیشتر به کتاب و سنت میپرداختم و اکنون به ایرانشناسی روی آوردهام. در پاسخ این افراد باید بگویم، این کار بنده هم در حیطه کتاب و سنت است. ما ذیل آیه ۱۷ سوره حج، حق واژه «مجوس» را در تفاسیر به جای نیاوردهایم یا در باب استنباط مفسران و محققان نخستین از مقوله مجوسیت سخن نگفتهایم. این کتاب و سنت در غربت است و به نظرم این اثر خدمتی به غرباء بوده است.
نظر شما